لی ونلیانگ که جزو نخستین کسانی بود که شیوع ویروس کرونا را اعلام کرد، اکنون مرده و در آخرین ماههای زندگیاش هم در نامهای نوشت که از این پس میکوشد در فکر و عمل، با حزب کمونیست همسو باشد. قبل از هر بحثی دربارهی منشا ویروس کرونا، باید با اصطلاح Gain of Function آشنا شویم. اصطلاحی که میتوان آن را به «افزایش کارکرد»، «تقویت عملکرد» و یا «گسترش عملکرد» ترجمه کرد. آشنایی با اصطلاح Gain of Function از این جهت مهم است که این عبارت به محور دعواهای سیاسی در آمریکا بر سر منشاء ویروس کرونا تبدیل شده است. کسانی مثل فاوچی و رند پاول و دیگران که بر سر منشاء کرونا میجنگند و با هم دعوا میکنند، بیشتر استدلالها و ادعاهای خود را حول این عبارت، طراحی و تعریف کردهاند.
بر اساس تعریف انستیتو سلامت آمریکا (NIH) هر تغییری در یک موجود بیولوژیک (باکتری، ویروس و …) که باعث شود کارکردهای آن موجود تقویت شده یا کارکردهای تازهای به تواناییها و کارکردهای قبلیاش اضافه شود، Gain of Function یا GoF نامیده میشود. پروژههای GoF یا تقویت عملکرد، بسیار متنوع هستند و میتوانند کمخطر یا پرخطر باشند. مثلاً تغییر در یک باکتری با این هدف که بتواند انسولین تولید کند، یک پروژهی نسبتاً کمخطر محسوب میشود؛ همینطور، تغییر در سلولهای ایمنی با این هدف که در درمان سرطان به کار گرفته شوند.
اما مصداقهای پرخطرتری از پروژههای GoF هم وجود دارد. از جملهی این موارد میتوان به افزایش عملکرد ویروسها (یا به طور عمومیتر: پاتوژنها) اشاره کرد. مثلاً محققان ممکن است تلاش کنند یک ویروس را تقویت کنند تا قدرت بیماریزایی یا نرخ سرایت آن افزایش پیدا کند و یا آن را به شکلی تقویت کنند که بتواند روی گونههای متنوعتری فعال شود (مثلاً اگر فقط موشها را بیمار میکرده، بتواند انسانها را هم بیمار کند).
چرا دانشمندان سراغ تحقیقات GoF روی ویروسها میروند؟
طبیعتاً از میان انواع تحقیقات GoF، در حال حاضر آن گروهی از تحقیقات برای ما جذاب است که روی ویروسها انجام میشوند. چون میخواهیم کنجکاوی خود را در زمینهی «نقش احتمالی آزمایشگاهها در ایجاد ویروس کرونا» برطرف کنیم. پس از این نقطه به بعد، به سایر تحقیقات کمخطر در حوزهی GoF کاری نداریم. گروهی از دانشمندان معتقدند که تحقیقات Gain of Function روی ویروسها میتوانند آمادگی ما را برای مواجهه با پاندمیهای بزرگ افزایش دهند.
از نظر آنها این تحقیقات حداقل دو کارکرد اصلی دارند. یکی اینکه میشود تشخیص داد کدام ویروسها ممکن است در آینده در اثر جهش و تغییرات، به تهدیدی برای انسان تبدیل شوند. دیگری اینکه میتوان قبل از شکلگیری یک پاندمی بزرگ، برای طراحی و ساخت واکسن و دارو اقدام کرد. اما گروهی دیگر از دانشمندان بر این باورند که تحقیقات Gain of Function ریسکهای زیادی دارد. مثلاً اگر این ویروسهای تقویتشده از آزمایشگاه خارج شوند چه باید کرد؟ آیا این خطر وجود ندارد که ما خودمان با دست خودمان، ویروسی را که ممکن بود هرگز به فُرم خطرناک تبدیل نشود، به تهدیدی علیه بشریت تبدیل کنیم؟
دو دغدغهی اصلی: Biosafety و Biosecurity
در نوشتههای فارسی معمولاً هر دو اصطلاح بالا را به امنیت زیستی ترجمه میکنند. اما در معنای دقیقتر، این دو اصطلاح تفاوت ماهوی دارند. وقتی از Biosafety در آزمایشهای GoF صحبت میشود، منظور این است که آزمایشگاه باید از استانداردهای ایمنی در سطح مطلوب برخوردار باشد تا ویروس یا سایر پاتوژنها از بیمارستان نشت نکنند و خارج نشوند. برای آزمایشگاهها سطوح مختلفی از استاندارد Biosafety تعریف شده که از آنها با نامهای BSL-1 و BSL-2 و BSL-3 و BSL-4 نام برده میشود. بالاترین سطح امنیتی مربوط به BSL-4 است که از محققان انتظار میرود آزمایشهای پرریسک تقویت عملکرد را در چنین آزمایشگاههایی انجام دهند.
از اصطلاح Biosafety که بگذریم، به Biosecurity میرسیم. منظور از Biosecurity این است که باید تمهیداتی اندیشیده شود که اطلاعات حاصل از این آزمایشها، در دسترس گروههای تروریستی و سایر گروههای غیرمسئول قرار نگیرد. چون ممکن است از دستاوردهای این تحقیقات، برای جنگهای بیولوژیک استفاده شود. در مورد آزمایشهای GoF، هر دو دغدغه جدی است. کسانی که مدعی هستند ویروس کرونا از آزمایشگاه ووهان نشت کرده، در واقع دغدغهای از جنس Biosafety دارند. اما اقلیتی از طرفداران ترامپ هم بوده و هستند که معتقدند بحث ویروس کرونا از جنس Biosecurity است. یعنی چین از این ویروس به عنوان سلاحی برای محدود کردن ترامپ و حذف او در انتخابات دوم ریاستجمهوری استفاده کرده است. به دلایل متعددی که بسیاری از آنها را عقل سلیم هم تأیید میکند، چنین گزینهای غیرمحتمل به نظر میرسد.
بنابراین عملاً دو تئوری جدی و قابل بحث در زمینهی ویروس کرونا روی میز است:
- مشکل Biosafety در آزمایشگاه ووهان و نشت ویروس از آزمایشگاه (که بزرگترین مجموعهی ویروسهای خفاش در جهان را داراست)
- انتقال ویروس از حیوانات به انسان در بازار غذاهای دریایی هوانان در ووهان (که در آن همه چیز از جمله حیوان زنده هم فروخته میشود)
به هر حال، قضاوت در این باره کاملاً تخصصی است و وقتی در میان دانشمندان برتر جهان، اختلافنظر وجود دارد، نه ما (و نه حتی متخصصان ویروسشناسی) نمیتوانیم به سادگی در این زمینه حکم بدهیم. از نظر حقوقی، نهایتاً ممکن است پاول رند، فاوچی را محکوم کند و یا فاوچی (به احتمال زیاد) خود را تبرئه کند که بر روی کاغذ و بر اساس قوانین موجود، کار اشتباهی انجام نداده است.
اما آنچه قطعاً میدانیم این است که چینیها در ووهان از سال ۲۰۱۴ تا زمان شیوع کرونا در جهان در اواخر سال ۲۰۱۹ مشغول تحقیق بر روی موضوع «سرایت کروناویروس از خفاش به انسان» بودهاند و این تحقیق، ریسکها و خطرات بسیاری داشته و آمریکاییها هم به اجرای آن کمک کردهاند. تحقیقاتی که بر اساس گفته ریچارد ابرایت، غیر از ووهان چین، صرفاً در دو نقطهی دیگر از جهان، یعنی کارولینای شمالی و تگزاس (آن هم در مقیاس کوچکتر) انجام میشود.
درباره تئوری نشت ویروس کرونا از آزمایشگاه
طبیعتاً منطقی به نظر نمیرسد که چین جنگ بیولوژیک با آمریکا را با بیمار کردن مردم خودش آغاز کند (شبیه اینکه بمب اتمی بسازید و قبل از دشمن، بر سر مردم خود بریزید). این هم که آزمایشگاه ووهان در حال طراحی سلاحهای بیولوژیک بوده باشد، منطقی نیست. اگر چنین بود، این آزمایشگاه در تمام این سالها به شکل شفاف دربارهی تحقیقاتش گزارش نمیداد و حاصل مطالعاتش را در ژورنالهای بینالمللی منتشر نمیکرد. ضمن اینکه افراد بسیاری – از جمله محققان و کارشناسان آمریکایی – اجازه یافته بودند از این آزمایشگاه بازدید کنند.
پس به عنوان جمعبندی میتوان گفت: مخالفت بنیادی ترامپ با چین، بیانیهی دانشمندان در لنست و داستانپردازیهای عجیب و نامعقول دربارهی استفادهی چین از ویروس کرونا به عنوان ابزار بیوتروریسم، باعث شد اکثر انسانهای معقول و منطقی، ترجیح بدهند وزن چندانی برای تئوری نشت از آزمایشگاه قائل نشوند. به نظر میآید بخشی از مردم جهان، بر این باورند که ابتلای اولیه از طریق یک حیوان میزبان بوده است. بخشی دیگر هم معتقدند که آزمایشگاه ووهان منشاء ویروس بوده است.